amirali.ir eshgham


amirali.ir eshgham

شادي


خیلی وقته دیگه ازتو ننوشتم

اما تو همیشه هستی      تو با منی

دیگه برام مهم نیست كه نمیتونم فریاد بكشم این همه احساس از تورو

چیزای دیگه ای مهم شدن...چیزایی توی خودم...چیزایی از تو

دلم می خواد باهم بریم همون جای همیشگیمونو كلی باهات حرف بزنم

نمیدونم چرا

اما حس می كنم من و تو هنوزم بعد سه سال كلی حرف نگفته داریم

حرفایی كه می خوایم بهم بگیم

اما نمی تونیم,نمی خوایم,نمیشه....نمی دونم.

دوست دارم

دلم می خواد تماما تورو بفهمم

دلم می خواد دستم به همه ی وجودت برسه

دلم می خواد تو باشم

دلم می خواد باتو یكی شم

دلم نمی خواد جلوت بشینم و تو چشمات نگاه كنم و بهت بگم دوست دارم

 و بدونم توام چیزایی داری كه من نمی دونم

دیگه از غیر تو بودن خسته شدم

من با كلمه ها به تو نمیرسم عزیز لحظه های من

مثل شعرا و قصه ها نمی تونم با گرفتن دستات بهت نزدیك شم

دیگه از غیر تو بودن خسته شدم

نمی خوام نگاهت كنم

من می خوام با چشمای تو نگاه كنم

از تو پرم

از تو لبریزم

اما هردفعه كه می بینمت

هر شب كه باهات حرف میزنم

هر بار كه توی چشمات نگاه می كنم می فهمم ازت دورم

ازم دوری

اما توو وجودمی

به من نزدیك شو

...به اندازه ی همه ی وجودم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: شادي قاسمي | تاريخ: جمعه 6 بهمن 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |