مادر از ایران برای دیدن فرزند دانشجویش به انگلیس رفت در آنجا متوجه شد که پسرش با یک دختر به اسم کیت هم خانه است. مادر بسیار ناراحت شد و به پسر گفت : پسرم ما یک سری اعتقاداتی داریم این دختر نامحرم است و زندگی او با تو اشکال دارد!!!
پسر از این صحبت مادر بسیار ناراحت شد و گفت : مادر این دختر فقط هم خانه ی من است و نه چیز دیگری قسم می خورم که هیچ رابطه ای با او ندارم.
خلاصه مادر به ایران برمی گردد.
چند وقت بعد کیت به هم خانه ای اش می گوید: ببین از وقتی مادرت از اینجا رفته اون ظرف نقره ای که روی میز بود گم شده !!! به نظرت چه بلایی سرش اومده؟
پسر عصبانی می شود و هرچه خانه را می گردد ظرف را پیدا نمی کند. برای همین یک نامه به مادرش می فرستد که داخلش نوشته شده بود:
مادر عزیزم من نمی گم که تو ظرف نقره ای روی میز را برداشتی و نمی گم که آن را برنداشته ای فقط می گم از وقتی که تو از اینجا رفتی ظرف نقره ای روی میز خانه گم شده است!!!
بعد از چند وقت یک نامه از طرف مادر به پسر می رسد که در آن نوشته شده بود:
پسر عزیزم من نمی گم که تو با کیت رابطه داری و نمی گم که تو با او رابطه نداری فقط می گم اگر کیت تو تخت خودش می خوابید حتما می تونستید ظرف رو پیدا کنید!!!!!!!!!
نظرات شما عزیزان:
|